پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

پارسا جیگر مامان و بابا

16 ماهگی پارسا جون

  پسر خوشگلم 16 ماهگیت مبارک     خوشبختی من در بودن باتو است و روز تولد تو تقدیر خوشبختی من است تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی زیباترین گلهای دنیا تقدیم به تو ، بهترین عشق دنیا عزیزم به خاطر همه آرامشی که از تو دارم خدا را شکر میگویم به پاس تمام خوبیهایت بهترینها را برایت آرزو میکنم و تمام دقایق مانده از عمرم به همراه زیبا ترین بوسه های عاشقانه هدیه ای برای روز تولد تو . . . تولدت مبارک   ...
2 اسفند 1391

جابجایی و نقل مکان به خونه جدید...

سلام پسر گل مامان  عزیز دلم این روزها نمی رسم بیام وبت رو آپ کنم آخه مشغول کارهای خونه جدید هستیم و قراره انشاء الله تا قبل از عید نقل مکان کنیم  خونه جدید به محل کار بابایی نزدیکتره ، فضای سالن و بازیش برای شما بزرگتره فقط بخاطر تو  یه جورایی هم خانه تکانی هم جابجایی حسابی وقتم رو گرفته  . جدیدا هم که هرجایی بشینی به من یا هرکس دیگه که باشه نگاه می کنی و دستت رو می کوبی روی زمین یعنی بیایید اینجا بغل من بشینید با حداقل فاصله نسبت به خودت باید کنارت باشیم تا شما بازی کنید ، حس همکاری و کمکت هم این روزها حسابی گل کرده موقع جمع کردن ما می خواهی همه چیز رو پخش کنی ما جمع می کنیم شما پخش می کنی   از ...
29 بهمن 1391

پارسا و مروارید هشتم و ....

مبارکه مبارکه مبارک   سلام گل پسرم عزیز دلم همزمان با 15 ماهگیت مروارید هشتمت هم به سلامتی در اومد  چهارمین مروارید از فک پایین مبارکت باشه نفسم . عزیز دلم  این روزها  خیلی حرف گوش کن شدی   و هرکاری که ازت بخواهیم رو انجام می دی هرچیزی که بخواهیم می یاری مثل کنترل تی وی ، گوشی ، جوراب  (وسایل شخصی خودت) مخصوصا زمانی که بخواهیم بریم بیرون با خوشحالی لباسهات رو می یاری تا بپوشی ، وقتی جیش می کنی می ری دم در WC می ایستی تا بیام و بشورمت حتی  بعضی وقتا عروسک رو هم برمی داری که ببریم بشوریمش خودت می شینی لباسش رو در میاری تا ببری بشوریش ، به لباسهای سایز بزرگ علاقه پیدا کردی و دوست داری...
11 بهمن 1391

پانزده ماهگی پارسا جون

پانزده ماهگیت مبارک نفسم وقتي که پاتو گذاشتي روي اين زمين خاکي تموم گل هاي عالم شدن از دست تو شاکي خدا هم هواتو داشته ، تو رو با گلا سرشته با تو دنياي پر از درد ، واسه من مثل بهشته روز ميلادت مبارک عزيزترينم . ...
9 بهمن 1391

و بازهم شیطنتهای پارسا ...

سلام عزیز مامان فکر کنم باید این پست بشه پست ثابت وبلاگت آخه شیطنتهای شما که تمومی نداره  فقط کافیه 1 ثانیه ازت غافل بشم یه گوشه ای مشغول یه خرابکاری بزرگ هستی یا اینکه سریع می ری روی اپن هنوز راه رفتنت خوب و درست نشده تازه اون بالا برای من رژه هم می ری بعد برای اینکه هیجانش رو بیشتر کنی دستت رو به هرجایی که گرفتی ول می کنی و شروع به دست زدن می کنی خلاصه که همش داری شوک و دلهره و اضطراب وارد می کنی     رفتی سر یخچال و وقتی من حرص می خورم تو هم ادای من رو درمی یاری اینجا هم از شیرین کاریت خوشحال و خرسند هستی به محض اینکه برای تمیز کردن در فر رو باز کردم رفتی سراغ تایمر ...
25 دی 1391

پارسا و هفتمین مروارید و CD مورد علاقه اش

سلام پسر شیطون و بلای مامان  اول اینکه هفتمین مروارید مبارک باشه  سومین مروارید فک پایین این دندونت خدا رو شکر اصلا اذیتت نکرد  و در تاریخ (21/10/91) خیلی راحت دراومد و منم خیلی خیلی خوشحالم  ، راه رفتنت کمی بهتر شده و دیگه کم کم داری پاهای کوچولوی قشنگت رو کامل روی زمین می زاری  حرف زدنت که خیلی خیلی خوب شده کلمه آقا رو مرتب تکرار می کنی و بعضی وقتها  هم خنده های الکی می کنی (ها ها ها ) نفسم این روزها به CD کیه کیه در می زنه خیلی خیلی علاقه مند شدی جوری که هر لحظه حواسمون بهت نباشه سریع دستگاه دی وی دی رو روشن می کنی و اونم که خود به خود پخش می شه  بعد هم که توی حالتهای مختلف&nbs...
25 دی 1391

مروارید پنجم و ششم پارسا جون

مبارکه مبارکه مبارک عزیز دلم دو تا دندون دیگه به دندونای خوشگلت اضافه شد (٥/١٠/٩١ ) تقریبا یک هفته بی قرار و بدقلق و کم غذا شدی و هر دو تا مروارید خوشگلت باهم دراومد  دو تا کلمه دیگه هم به لغاتی که می گی اضافه شده جارو و عیبه آخه هر وقت که می خواستم مای بی بیت کنم فرار می کردی و ما می گفتیم عیبه الان دیگه خودت موقعی که خوابیدی تا من ببندمت می گی عیبه هر وقتم که جارو ببینی می گی جارو و می خواهی بدیم دستت آخه تازگیها توی کارهای خونه خیلی به مامانی کمک می کنی مخصوصا پاک کردن کابینت و گاز که البته اگه لطف کنی و بیشتر استراحت کنی به جای کار کردن من خیلی خیلی ممنون می شم چون با کار کردن شما کار کردن منم بیشتر می شه کل...
24 دی 1391

چهارده ماهگی پارسا جونی

چهارده ماهگیت مبارک پسر گلم سلام جیگر مامان بازهم بهت تبریک می گم عزیز دلم ، هر روز که می گذره من بیشتر و بیشتر لذت مادر شدنم را حس می کنم و هر ماه که می گذره بیشتر و بیشتر به خودم می بالم از این همه احساس خوب گل پسرم توی این چهارده ماه پیشرفتهای خوب و زیادی داشتی از شیطنت هم که چیزی کم نصیبت نشده اصلا یکی از دلایلی که دیر به دیر آپ می کنم همینه توی پست بعدی که شیطنتهات رو می زارم فکر کنم بهم حق بدید عزیزم این روزها دوباره راه رفتن رو شروع کردی البته با نوک پنجه های پات راه می ری و هنوز می ترسی کف پات رو روی زمین بزاری با کفش هم که میانه ی خوبی نداری و هربار که پات می کنم با گریه می خواهی دربیاری ، به دندونات خیلی اهمیت می دی د...
7 دی 1391