پارسا و روزهای پایانی 21 ماهگیش
سلام عشق مامان اومدم یکم از کارها و حرفهای قشنگت بگم این روزها یه خاله سحر پیدا کردی همسایه واحد روبرو هم خیلی دوستش داری و دوست داری بیاد پیشمون هم وقتی می یاد بهش می گی خاله برو تنهام بزار تا می ره هم گریه می کنی که خاله بیا بیچاره خاله نمی دونه باید با شما چکار کنه تلویزیون که نگاه می کنی بیشتر دوست داری برنامه ای باشه که با بچه ها شعر می خونن همش می گی مامانی بزن آقاهه بخونه ، خودتم که حسابی خوندنت گرفته شعرهایی که الان می خونی هم به این صورته قسمتهایی که آبی نوشتم رو کامل خودت می گی: یه روزی آقا خرگوشه رفت دنبال بچه...