19 ماهگی پارسا جیگر
ماهگیت مبارک عشقم
نفس مامان ببخشید که دیر به دیر وبلاگت رو بروز می کنم آخه این روزها خیلی خیلی سرم شلوغه راستش بعد از جابجایی خونه حسابی گرفتار کارهای خونه شدیم نصب همه وسایل و امکانات خونه ، چیدن وسایل و سر و سامان دادن خونه ی جدید شما هم که حسابی شیطون و بلا مگه می زاری من راحت به کارهام برسم به هرحال اینه دلیل دیر به دیر آپ شدن وبلاگت عزیزم الان اومدم با کمی تأخیر ١٩ ماهگیت رو تبریک بگم و یکم از کارهای جدیدت بگم این روزها حسابی یه پا نصاب شدی از بس که بابایی همه چیز خونه رو درست می کنه شما هم دائم لوازم و ابزار بابایی رو بر می داری و می خواهی همه چیز رو درست کنی از مبل بالا می ری و با پیچ گوشتی کلید کولر رو مثلا درست می کنی می شینی کف زمین و توی تمام سوراخ هایی که هرجا می بینی انبردست ،پیچ گوشتی یا هر ابزار دیگه که دم دستت باشه فرو می کنی و هر وقت بهت می گیم پارسا چیکار می کنی فقط می گی درست می کنم الهی مامان فدات برای خودت حسابی فنی شدی شیرین زبونی هات هم که هرچی بگم کم گفتم شب تولد بابایی یه بار برات happy birthday do you رو خوندم بعد آخر شب که می خواستیم بخوابیم دیدیم یه شعر رو داری دائم تکرار می کنی خوب که گوش کردیم برای خودت می خوندی happy ber to to (هپی بر تو تو) من و بابایی می خواستیم نصف شبی بخوریم تو رو خیلی جیگری آخه ، از اسانسور هم که بعنوان یه وسیله ی تفریحی می خواهی استفاده کنی دائم می ایستی پشت در و می گی آسانسور آسانسور خیلی هم کامل و واضح یاد گرفتی از اینکه برات شعر بخونیم خیلی لذت می بری و هربار که می خونم باز می گی بخون بخون فعل ها رو خوب بلدی بگیر ، بده، بیا، برو، نکن ، بخور و از همه ی اینها به جاش استفاده می کنی غذا یا هر چیز سرد و گرم رو که داشته باشیم اگه سرد باشه می گی یخه و اگر گرم باشه می گی داغه خلاصه که پسر خیلی خیلی باهوش من شیرین کاری و شیرین زبونی هات حد نداره و هر لحظه ما رو با یه حرف یا یه کار قشنگت غافلگیر می کنی عاشقتیم نفس مامان و بابا.
اینجا به محض ورود به خونه ی جدیده قربونت برم که هنوز نرسیدیم نظافت رو شروع کردی.