21 ماهگی پارسا جیگر
ماهگیت مبارک عشق من
بهانه هم اگر می گیری بهانه ی مرا بگیر...
تمام خواستن را وجب کردم
تمام خواستن را...
هیچکس و هیچکس ...
به اندازه ی من عاشق تو
و بهانه های تو نیست...
سلام نفس مامان ،
خوشگل مامان اینقدر این روزها شیرین و دوست داشتنی شدی که هرچی بگم کمه از یه کلمه هایی استفاده می کنی که من و بابایی دهنمون باز می مونه کلمه هایی مثل خودم می خوام بیارم ، می خوام دوباره ببینم، نکن دیگه، و .... شعر خوندنت هم خوب شده دو تا مصراع که خیلی خوب بلدی و دائم توی خونه راه می ری و می خونی هم اینه: پرنده ای خسته منم ... و کیه کیه در می زنه ...
دوباره از حمام خوشت اومده و هرکی بره حمام دنبالش باید بری و به زور بیرون می یاریمت.
توی میوه ها انگور یاقوتی و هندوانه رو خیلی دوست داری.
توی غذاها کباب و آبگوشت رو خیلی دوست داری.
هر وقت می خواهیم بریم بیرون سریع لباساتو از توی کشو می یاری و روی زمین می خوابی و مثلا آماده ی پوشیدن می شی.
اگه تی وی برنامه ای داشته باشه که شما دوست داشته باشی می ری صاف جلوی تی وی می خوابی و تماشا می کنی.
با بچه ها اولش یه رابطه ی خیلی خوب برقرار می کنی و صداشون می کنی که بیان پیشت اما آخرش به جنگ و جیغ و گریه ختم می شه چون اسباب بازیهات رو به هیچکس نمی دی.
خواستم از پوشک بگیرمت یه مدته که سریع می برمت wc اونجا وایمیسی اگه جیشت بیاد که هیچی اگه نیاد می گی خرابه و می خواهی بیای بیرون
شبها هم که خوابت می گیره خودت بلند می شی و می ری سراغ تی وی و خاموشش می کنی
عکس گرفتن ازت خیلی خیلی سخت شده به محض اینکه دوربین رو می بینی می خواهی بگیری و به قول خودت چیک کنی
اینجا هم ازت خواستم بخندی یه خنده ی الکی کردی و فقط منتظر بودی دوربین رو بگیری.