پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

پارسا جیگر مامان و بابا

جابجایی و نقل مکان به خونه جدید...

سلام پسر گل مامان  عزیز دلم این روزها نمی رسم بیام وبت رو آپ کنم آخه مشغول کارهای خونه جدید هستیم و قراره انشاء الله تا قبل از عید نقل مکان کنیم  خونه جدید به محل کار بابایی نزدیکتره ، فضای سالن و بازیش برای شما بزرگتره فقط بخاطر تو  یه جورایی هم خانه تکانی هم جابجایی حسابی وقتم رو گرفته  . جدیدا هم که هرجایی بشینی به من یا هرکس دیگه که باشه نگاه می کنی و دستت رو می کوبی روی زمین یعنی بیایید اینجا بغل من بشینید با حداقل فاصله نسبت به خودت باید کنارت باشیم تا شما بازی کنید ، حس همکاری و کمکت هم این روزها حسابی گل کرده موقع جمع کردن ما می خواهی همه چیز رو پخش کنی ما جمع می کنیم شما پخش می کنی   از ...
29 بهمن 1391

پارسا و مروارید هشتم و ....

مبارکه مبارکه مبارک   سلام گل پسرم عزیز دلم همزمان با 15 ماهگیت مروارید هشتمت هم به سلامتی در اومد  چهارمین مروارید از فک پایین مبارکت باشه نفسم . عزیز دلم  این روزها  خیلی حرف گوش کن شدی   و هرکاری که ازت بخواهیم رو انجام می دی هرچیزی که بخواهیم می یاری مثل کنترل تی وی ، گوشی ، جوراب  (وسایل شخصی خودت) مخصوصا زمانی که بخواهیم بریم بیرون با خوشحالی لباسهات رو می یاری تا بپوشی ، وقتی جیش می کنی می ری دم در WC می ایستی تا بیام و بشورمت حتی  بعضی وقتا عروسک رو هم برمی داری که ببریم بشوریمش خودت می شینی لباسش رو در میاری تا ببری بشوریش ، به لباسهای سایز بزرگ علاقه پیدا کردی و دوست داری...
11 بهمن 1391

پانزده ماهگی پارسا جون

پانزده ماهگیت مبارک نفسم وقتي که پاتو گذاشتي روي اين زمين خاکي تموم گل هاي عالم شدن از دست تو شاکي خدا هم هواتو داشته ، تو رو با گلا سرشته با تو دنياي پر از درد ، واسه من مثل بهشته روز ميلادت مبارک عزيزترينم . ...
9 بهمن 1391

سه ماهي در آبگیر

  در آبگير كوچكي ، سه ماهي زندگي مي كردند . ماهي سبز ،  زرنگ و باهوش بود ، ماهي نارنجي ، هوش كمتري داشت و ماهي قرمز ، كودن و كم عقل بود . يك روز دو ماهيگير از كنار آبگير عبور كردند و قرار گذاشتند كه تور خود را بياورند تا ماهيها را بگيرند .   سه ماهي حرفهاي ماهيگيران را شنيدند . ... در آبگير كوچكي ، سه ماهي زندگي مي كردند . ماهي سبز ،  زرنگ و باهوش بود ، ماهي نارنجي ، هوش كمتري داشت و ماهي قرمز ، كودن و كم عقل بود . يك روز دو ماهيگير از كنار آبگير عبور كردند و قرار گذاشتند كه تور خود را بياورند تا ماهيها را بگيرند .   سه ماهي حرفهاي ماهيگيران را شنيدند . ماهي سبز ،...
28 دی 1391

در جستجوي دايناسور

  تولد سارا بود و او يك بازي جديد كامپيوتري بنام جستجوي دايناسور  را هديه گرفته است. سارا به خودش گفت: اين خيلي عالي است، اين همان چيزي است كه مي خواستم ...     تولد سارا بود و او يك بازي جديد كامپيوتري بنام جستجوي دايناسور  را هديه گرفته است. سارا به خودش گفت: اين خيلي عالي است، اين همان چيزي است كه مي خواستم.     سارا  تصميم گرفت، بازي جديدش را امتحان كند.او كامپيوتر را روشن كرد و سي دي را داخل آن گذاشت و به صفحه مانيتور نگاه كرد. علامت عجيبي روي صفحه ظاهر شد.   سارا روي آن علامت كليك كرد و يكدفعه اتفاق عجيبي افتاد. نورررررررر &nbs...
26 دی 1391

و بازهم شیطنتهای پارسا ...

سلام عزیز مامان فکر کنم باید این پست بشه پست ثابت وبلاگت آخه شیطنتهای شما که تمومی نداره  فقط کافیه 1 ثانیه ازت غافل بشم یه گوشه ای مشغول یه خرابکاری بزرگ هستی یا اینکه سریع می ری روی اپن هنوز راه رفتنت خوب و درست نشده تازه اون بالا برای من رژه هم می ری بعد برای اینکه هیجانش رو بیشتر کنی دستت رو به هرجایی که گرفتی ول می کنی و شروع به دست زدن می کنی خلاصه که همش داری شوک و دلهره و اضطراب وارد می کنی     رفتی سر یخچال و وقتی من حرص می خورم تو هم ادای من رو درمی یاری اینجا هم از شیرین کاریت خوشحال و خرسند هستی به محض اینکه برای تمیز کردن در فر رو باز کردم رفتی سراغ تایمر ...
25 دی 1391