پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

پارسا جیگر مامان و بابا

پارسا و هفتمین مروارید و CD مورد علاقه اش

سلام پسر شیطون و بلای مامان  اول اینکه هفتمین مروارید مبارک باشه  سومین مروارید فک پایین این دندونت خدا رو شکر اصلا اذیتت نکرد  و در تاریخ (21/10/91) خیلی راحت دراومد و منم خیلی خیلی خوشحالم  ، راه رفتنت کمی بهتر شده و دیگه کم کم داری پاهای کوچولوی قشنگت رو کامل روی زمین می زاری  حرف زدنت که خیلی خیلی خوب شده کلمه آقا رو مرتب تکرار می کنی و بعضی وقتها  هم خنده های الکی می کنی (ها ها ها ) نفسم این روزها به CD کیه کیه در می زنه خیلی خیلی علاقه مند شدی جوری که هر لحظه حواسمون بهت نباشه سریع دستگاه دی وی دی رو روشن می کنی و اونم که خود به خود پخش می شه  بعد هم که توی حالتهای مختلف&nbs...
25 دی 1391

مروارید پنجم و ششم پارسا جون

مبارکه مبارکه مبارک عزیز دلم دو تا دندون دیگه به دندونای خوشگلت اضافه شد (٥/١٠/٩١ ) تقریبا یک هفته بی قرار و بدقلق و کم غذا شدی و هر دو تا مروارید خوشگلت باهم دراومد  دو تا کلمه دیگه هم به لغاتی که می گی اضافه شده جارو و عیبه آخه هر وقت که می خواستم مای بی بیت کنم فرار می کردی و ما می گفتیم عیبه الان دیگه خودت موقعی که خوابیدی تا من ببندمت می گی عیبه هر وقتم که جارو ببینی می گی جارو و می خواهی بدیم دستت آخه تازگیها توی کارهای خونه خیلی به مامانی کمک می کنی مخصوصا پاک کردن کابینت و گاز که البته اگه لطف کنی و بیشتر استراحت کنی به جای کار کردن من خیلی خیلی ممنون می شم چون با کار کردن شما کار کردن منم بیشتر می شه کل...
24 دی 1391

چهارده ماهگی پارسا جونی

چهارده ماهگیت مبارک پسر گلم سلام جیگر مامان بازهم بهت تبریک می گم عزیز دلم ، هر روز که می گذره من بیشتر و بیشتر لذت مادر شدنم را حس می کنم و هر ماه که می گذره بیشتر و بیشتر به خودم می بالم از این همه احساس خوب گل پسرم توی این چهارده ماه پیشرفتهای خوب و زیادی داشتی از شیطنت هم که چیزی کم نصیبت نشده اصلا یکی از دلایلی که دیر به دیر آپ می کنم همینه توی پست بعدی که شیطنتهات رو می زارم فکر کنم بهم حق بدید عزیزم این روزها دوباره راه رفتن رو شروع کردی البته با نوک پنجه های پات راه می ری و هنوز می ترسی کف پات رو روی زمین بزاری با کفش هم که میانه ی خوبی نداری و هربار که پات می کنم با گریه می خواهی دربیاری ، به دندونات خیلی اهمیت می دی د...
7 دی 1391

شیطنتهای پارسا جیگر

سلام نفس مامان  آخه شما با این همه شیطنت وقتی هم برای من می زاری که به سایتت برسم دائم باید چهار چشمی مواظبت باشم  نمی شه یک لحظه ازت غافل شد همش دنبالت باید راه برم و ریخت و پاش هات رو جمع کنم  هرجایی که نخ بستم یا چسب زدم رو می نشینی با ظرافت و حوصله تمام باز می کنی سرت دائم توی کمد، کابینت، قفسه ها و کشوهاست و داری کلا همه چیز رو زیر و رو می کنی از در و دیوار و اپن  آشپزخانه بالا می ری  از این طرف اپن می ری بالا و از اون طرف آویزون می شی والله اون قسمت رو دیگه جرأت نکردم عکس بگیرم  یک لحظه آروم و قرار نداری  و عاشق این هستی که در جایی به روت باز بشه (مخصوصا در یخچال) انگار که در بهشت به ر...
6 دی 1391

یلدا مبارک

 هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها یلدایتان رویایی روزهایتان پر فروغ شبهایتان ستاره باران! یلدا یعنی یادمان باشد که زنگی آنقدر کوتاه است، که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت ♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣ یلدا یعنی بهانه ای برای در کنار هم شاد بودن و زندگی یعنی همین بهانه های کوچک گذرا. یلداتان مبارک و زندگیتان پر از بهانه های شاد باد. ♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣&...
4 دی 1391

سیزده ماهگی پارسا جون

  سیزده ماهگیت مبارک پسر خوشگلم عزیز دلم ببخشید که این پست رو کمی دیر گذاشتم و وبلاگت رو دیر به دیر به روز می کنم آخه جیگر مامان این روزا خیلی خیلی بیشتر از قبل به من وابسته شدی اصلا نمی تونم از پیشت تکون بخورم نه می زاری به کارهای خونه برسم نه به آشپزی باید دائم باهات بازی کنم و اصلا تنهات نزارم پسر ناز مامان که جدیدا با اخمای خیلی خیلی قشنگت بهمون نگاه می کنی و مثلا می خواهی ما رو دعوا کنی ، وقتی چیزی رو می اندازی نگاهمون می کنی و می گی اوتاد (افتاد) شیرین زبونم تقریبا دو هفته پیش تلاشت رو برای راه رفتن آغاز کردی و کلی ما و خودت رو ذوق زده کردی البته با تکیه به من شروع کردی و چند قدم خیلی خیلی قشنگ رو برداشتی اما بخاطر دراوم...
2 آذر 1391