پارسا جیگر 9 ماهه شد...
عشق من ماهگیت مبارک
چه زود گذشت......
انگار همین دیروز بود ، 9 ماه عاشقی....9 ماه جنینی ... 9 ماه وجودت در وجودم..... 9 ماه انتظار شیرین برای آمدنت، برای زمینی شدنت ، 9 ماه پیش ، چشمانم خیس شد از شوق دیدار تو .......
تو آمدی و با آمدنت تمام خستگی آن 9 ماه انتظار به پایان رسید....و امروز که 9 ماه از آمدنت می گذرد باید بگویم که تمام دار و ندارم شده ای....باید غنیمت شمرد لحظات با تو بودن را ....چون بی شک روزی دلتنگ این روزها می شوم....دلتنگ 9 ماهگی ات...
سلام پسر خوشگلم
همه زندگی مامان ۹ماهه که به دنیا اومدی و زندگی رو برامون زیباتر از قبل کردی ٩ ماهه که دنیامون قشنگ تر شده خونمون دیگه ساکت نیست شدی همه دلخوشیه من و بابایی اینقدر شیرین شدی که دلم نمی یاد یه لحظه هم تنهات بزارم صبحها که می یام سر کار خیلی دلم برات تنگ می شه وقتی هم که سرکارم دائم دارم به عکسهات نگاه می کنم و دلم بیشتر بهونتو می گیره عزیزدلم این روزها خیلی خوب می نشینی و کمی هم سعی می کنی سینه خیز بری هنوز موفق نشدی ولی خیلی تلاشت بیشتر از قبل شده شبها دستای منو می گیری باهاش بازی می کنی تا خوابت ببره وای که چه حس و حال قشنگیه و من رو دیوونت کرده کلمه های بابا و گل و دد و به به رو خیلی خوب ادا می کنی کی می شه بگی مامان تا منم لذت مادر شدنم رو با تمام وجودم حس کنم ؟ عسل مامان خیلی باهوشی و چند تا چیز رو خیلی خوب یاد گرفتی وقتی بهت می گیم گربه سریع به تابلوی گربه ای که توی خونه مامان جون هست نگاه می کنی و هرجای اتاق که باشی سرت رو می چرخونی تا تابلو رو ببینی وقتی می گم آقاهه سریع کوچه رو نگاه می کنی و تا اسم حموم رو می یاریم نگاهت می ره به اون سمت جیگرتو بخورم من چقدر تو ماهی قربونت برم من عاشقتممممممممممممممم
پسر خوشگلم عکسهای ٩ ماهگیت رو رفتیم آتلیه با این که خیلی تلاش کردیم برای خندیدنت اما تو فقط یک لبخند کوچیک زدی که البته به دنیا می ارزه و اینقدر محو محیط و دوربین و نور و اطرافت شده بودی که دیگه نخندیدی اشکالی نداره عسلم تو نخندی هم باز جیگری
آروم آروم تو گوشم بگو که می مونی
هر شب هر روز هر لحظه به یادم می مونی
ذره ذره از عشقت من دارم می میرم
من تو فکرم ، چه جوری ، دستاتو بگیرم
حالا دستات تو دستام نگاتم تو نگام
این چه حسیه چه حالیه چرا من رو هوااااااااااااااااااااااااااااام