عشق من شش ماهگیت مبارک
خدای مهربانم!
من به دنبال معجزه ها نمیگردم...من در حسرت عصایی که اژدها میشود و دمی
مسیحایی نیستم که نابنایی شفا دهد و مرده ای را زنده...
معجزه همین جاست!در برمن!
جنین سه ماهه ای که سال پیش در چنین روزهایی تنها توده ای بی حرکت بود
اکنون کودکی است شش ماهه که هر روز مرا به شگفت می آورد...هر روز قدرت
بی پایان تو را به رخم می کشد و بارها مرا به حیرت فرومی برد و از خود میپرسم
چطور می دانست که باید این کار را اینگونه انجام دهد؟
و تو هستی...
از آن بالا لبخند می زنی به حیرت من....
و من هستم ....
این پایین سر به سجده میگذارم از قدرت تو...
خدای نزدیک و دورم...
خدای پنهان و پیدایم...
بیاموز به فرزندم که هیچ نیستیم بی تو و همه ایم با تو...
بیاموز به فرزندم که هر انسان قطره ای لرزان و آسیب پذیر است تا نپیوسته باشد
به اقیانوس بی کران خداوندیت....
سلام گل صدبرگم!
صدای پای بهار در گوش عالمیان ....
صدای خنده های شیرینت در گوش من....
بهار زندگیم....
چه زیباست بهار در کنار تو...
عیدانه ام!
چه دلنشین است عید مادری....
سالی گذشت برایم سراسر شیرینی و حلاوت با تو بودن....نیمی در بطنم و نیمی
در آغوشم...
چه زیبا سالی بود که تو به دو نیمه تقسیمش کردی در ٢/٨/٩٠....
شکفتنت مبارک در این موسم شکفتن شکوفه ها....
لبخند هایت مستدام در این گاه لبخند زمین
تو آمدی و شدی همه چیز من و اینک میخواهم این نوید را به همگان بدهم که نوزاد تازه متولد شده دیروز من امروز 6 ماهه شده و به راستی اینجاست که درک میکنم گذر زمان در کنار تو اصلا احساس نخواهد شد
تمام بی خوابی هایم فدای یک نگاه و لبخند زیبای تو
بوی تنت سرمستم میکند و عطر دل انگیز وجودت مرا از شوق سرشار...
دردونه من! پارسای نازنینم
6 ماه با عشق کنار هم زندگی کردیم و چقدر خوشحالم که تو رو دارم
اصلا باورم نمیشه که نصف سال رو با هم گذروندیم و تقریبا 180 روزه که پا به پای هم پیش رفتیم
الان دیگه واسه خودت مرد کوچولویی شدی که اصلا با روز اولت قابل مقایسه نیستی
از مهارتهای پسر گلم تا الان براش بگم که :
قشنگ آواز میخونی و حرف میزنی و توی حرفات "بابا" و "گ گ " و "ب ب " و "این گ "رو خیلی واضح میگی
دیگه من و بابا و مامان جون و اطرافیان نزدیک رو کامل میشناسی و وقتی تنهات میذاریم شروع میکنی به نق نق کردن و گریه...
ولی وقتی میایم پیشت کلی خوشحال میشی و ذوق میکنی
با غریبه ها زیاد آشنایی نشون نمیدی و نهایت یه خنده خیلی کوچولو ولی به مرور باهاشون آشنا میشی ولی ما کافیه بهت یه نگاه کنیم تا اون خنده قشنگه رو نثارمون کنی و ما کلیییییی کیف کنیم
همش دلت میخواد یکی پیشت باشه و باهات بازی کنه و حرف بزنه
اسباب بازیهاتو دوست داری و وقتی میدیم دستت سریع میکنیشون توی دهنت
البته فقط که اسباب بازی نیست هر چی که گیرت بیاد سریع میکنی توی دهنت و وقتی ازت میگیریمش شروع میکنی به گریه کردن
عاشق لپتاپ و موبایل بابایی هستی ، هرچی کتاب و کاغذ دم دستت باشه پاره می کنی
با صفحه کلید و موس کامپیوتر کار می کنی بعد نگاه مونیتور می کنی. قربونت برم چقدر باهوشی
هنوز چهار دست و پا نمیری ولی غلت زدنت خیلی خوب شده چند غلت پشت سر هم
غذا میخوری البته فعلا فقط فرنی و حریره بادوم و تازه می خواهیم سوپ رو هم شروع کنیم هنوز دندون درنیاوردی ولی فکر کنم جای دندونات خیلی میخاره و اذیت میشی و بعضی وقتها هر چیزی رو دوست داری محکم به لثه هات بکشی
میتونی شیشه شیرت رو خودت نگه داری و شیر بخوری
آب سیب رو خیلی دوست داری البته مامان فدات بشه تو هر چیز خوردنی رو دوست داری
نفس من! نگاهت را قاب می گیرم ، در پس آن لبخند ، که به من شور و نشاط و شادابی می بخشد
و در آخر
.
.
.
آسمان با وسعتش تقدیم تو
رقص ماهی های دریا مال تو
هر چه دارم از تو دارم مهربان
زندگیم امروز و فردا مال تو
نازنین پسرم!
6 ماهگیت مبارک قند عسلم
خیلیییییییییی دوستت دارم عزیزم خیلیییییییییی زیاد