واکسن چهار ماهگی
سلام پسر قشنگم اومدم تا برات خاطره ی روزی که واکسن 4 ماهگیتو زدی بگم البته الان 5 روز گذشته ولی خب رسیدگی به خودت و کارهای خونه وقتی برام نمی گذاشت آخه تو 2،3 روز کمی بهونه گیر شدی و چون ما روز اول خیلی بغلت کردیم برای اینکه زیاد اذیت نشی کمی هم بدعادت خلاصه این چند روز یا بغل بابایی یا مامان جون یا خودم بودی تا دوباره شدی همون پارسای خوب و آقای همیشگی با اینکه خاطره ی خیلی خوبی نبود و اولش با گریه ای که کردی خیلی خیلی ناراحت شدم اما تو اینقدر خوبی و به درد صبور که خیلی سریع آروم شدی و تا اومدیم خونه با دیدن دوربین مثل همیشه خوشحال منم از فرصت استفاده کردم و این عکسها رو ازت گرفتم ولی بهرحال روز سختی برای ما بود اولش برای پاهات کمپرس سرد گذاشتیم و تو هم با یک کیسه فریزر تا مدتها ساکت بودی بعد هم پاهات رو داخل آب گرم ماساژ دادیم اینطوری جای واکسنت سفت نشد و خیلی اذیت نشدی کمی که بازی کردی کم کم خسته شدی و خوابت گرفت. شب کم کم دمای بدنت بیشتر شد البته کلا 1.5 درجه تب کردی و کمی بی قرار و ناآرام شدی. پسر گلم الهی هیچوقت مریض و بدحال نشی چون مامان و بابا طاقت این چیزا رو ندارند عزیزم لبخند قشنگت که بزرگترین و بهترین دلیل بودن ماست رو از ما نگیر الهی همه بچه ها همیشه برای پدر و مادراشون سالم و سرحال بمونند.
ای وای مامانی امروز هم دست از سر من بر نمی داری؟؟!!!!!
باشه من آماده ام مامانی عکس بگیر
اینجا داشتی کم کم چرت می زدی شایدم داری به واکسنت فکر می کنی عزیز دلم...