پارسا و روزهای پایانی 21 ماهگیش
سلام عشق مامان
اومدم یکم از کارها و حرفهای قشنگت بگم این روزها یه خاله سحر پیدا کردی همسایه واحد روبرو هم خیلی دوستش داری و دوست داری بیاد پیشمون هم وقتی می یاد بهش می گی خاله برو تنهام بزار تا می ره هم گریه می کنی که خاله بیا بیچاره خاله نمی دونه باید با شما چکار کنه تلویزیون که نگاه می کنی بیشتر دوست داری برنامه ای باشه که با بچه ها شعر می خونن همش می گی مامانی بزن آقاهه بخونه ، خودتم که حسابی خوندنت گرفته شعرهایی که الان می خونی هم به این صورته قسمتهایی که آبی نوشتم رو کامل خودت می گی:
یه روزی آقا خرگوشه رفت دنبال بچه موشه بچه موشه رفت تو سوراخ خرگوشه گفت آخ بیا بیا کارت دارم من خرگوشم و بی آزارم کاریت ندارم.
آهویی دارم خوشگله فرار کرده ز دستم دوریش برایم مشکله کاشکی او نو می بستم ای خدا چکار کنم آهومو پیدا کنم کاشکی اونو می بستم
کفتر کاکلی بی بر وای وای کفتر کاکلی بی بر وای وای (به جای به سر می گی بی بر)
کبوتری خسته منم دور سرت می گردم
سیاهی تو رو نخوام بلایی نخوام
توی ایام ماه رمضان چند شب رفتیم جشن رمضان اونجا یه قسمت داشت مخصوص بچه ها که آقای مجری با بچه ها شعر می خوند و شما هم حسابی لذت بردی یکی از شعرهایی که می خوند و شما یاد گرفتی و الانم توی خونه می خونی و انجام می دی اینه:
فرشته ها دست می زنند دست دست دست فرشته ها پا می کوبند پا پا پا فرشته ها می خندند ها ها ها فرشته ها جیغ می کشند جیِِییییییییغ فرشته ها گریه می کنند ه ه ه ه فرشته ها سوت می کشند (اینجا رو دوباره همون جیغ می کشی)
از این جمله ها هم استفاده می کنی والله من نمی دونم اینها رو اصلا کجا شنیدی!!!
دست از سرم بردار
اعصابم خرد شد
می ری خودت رو یک جا گیر می اندازی بعد همش داد می زنی هرکه توی اتاق باشه رو به اسم صدا می کنی و می گی گیر کردم ، امیر گیر کردم ، فریده گیر کردم، حسن گیر کردم من رو که همچنان فریده صدا می کنی بابایی رو بعضی وقتا می گی و بعضی وقتا هم اسمش رو می گی.
مامان فدات هرچی از کارها و شیرینیت بگم کمه دیگه وقتی برام نزاشتی خیلی کم می رسم بیام سایتت رو به روز کنم همین جا از همه ی دوستان خوبت هم عذر خواهی می کنم که نمی رسم به سایتشون سر بزنم هم می گم که دلم برای همشون تنگ شده و امیدوارم هرجا هستند شاد و سرحال باشند.