پدر عزیزم روزت مبارک...
پدرم عاشق و بي ادعا بود
در سرزمين شقايق ها و اقاقيها
مثل نسيم بود ،آرام و با وقار
چون جويباري زنده که ازميان دشت معرفت مي گذشت
چون قطره ي شبنم بر لب گلبرگ هاي گل رز ،دل نواز
مهربان بود ،چون خورشيد فروزان
و پاک و ساده چون آيينه
سبز بود و خرم مثل ارديبهشت و گرم مثل روزهاي تابستاني
صفا و صميميت و همراهي از وجودش سرچشمه مي گرفت و اکسير مهر او، در دل همه کيميا ميکرد و محبت از لبانش فرياد ميزد،
پدرم، چه زیباست بخاطر تو زیستن
و برای تو ماندن و به پای تو مردن و به عشق تو سوختن
و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن
برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن
ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگی است
بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست
ای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست
و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد
حرفها را گاه نمی توان گفت
من لحظه های با تو بودن را با اشکهایم تداعی میکنم
و عطر نفسهای تو را در بند بند وجودم می بلعم.
خدایا به حق تمام مهربانی ها و گذشتهایش مرحمت و بخشش را بر روحش جاری فرما.